واقعا وقتی اون جمعیت میلیونی که میدون انقلاب تا ازادی رو پشت به پشت هم پر کرده بودند یادم میاد دلم میگیره. برای نیروی پتانسیلی که خیلی کارها میتونست بکنه و سریعتر کار رژیم اشغالگر رو تموم کنه ولی بخاطر اتکا به یک رهبرناکارامد که شاید هم اقتضای اون زمان بود فرصت رو از دست داد
اگر خوشبینانه نگاه کنیم و بپذیریم که موسوی در پروژه تقلب بازیچه بوده، بعد از اعلام نتایج موسوی سه تا راه داشت
1- نتایج رو قبول کنه و دعوت به آرامش کنه. این کار مغایر با خواست خودش یا حتی نظام بود چون در این صورت حمایت مردمی رو از دست میداد . مغایر با خواست نظام هم بود چون باید برای موقعیت بحرانی رژیم تو آب نمک بمونه ، اتیش مردم هم ممکن بود تند تر بشه ومهارش سخت بشه
2- میتونست از این جمعیت قدرتمند میلیونی استفاده کنه و مثل یک رهبر واقعی در راه براندازی نظام عمل کنه. میتونست جایی پنهان بشه حتی به خارج از کشور بره با قدرت های خارجی با سیاست کنار بیاد و انقلاب رو رهبری کنه. مثل خمینی که دستور تظاهرات و فرار از پادگان ها و اشغال ارگان ها رو میداد. میتونست دستور اشغال پادگان ها ، صدا و سیما و سایر ارگانها رو بده و چون جمعیت خیلی زیاد بود احتمال پیروزی خیلی بالا بود.
3- میتونست راه سوم رو انتخاب کنه که نه سیخ بسوزه نه کباب! تخلیه ی آرام انرژی پتانسیل مردم! با دعوت به تجمعات آرام در محل های تعیین شده هر چند روز یکبار! اینطوری این جمعیت عظیم خروشان کم کم انرژیش با برگذاری تجمعات بی هدف تحلیل میرفت و نظام هم فرصت داشت خودشو جمع و جور کنه و یک زهر چشم حسابی از همه بگیره
متاسفانه موسوی از روی ترس یا خیانت، راه سوم رو انتخاب کرد راهی صد در صد ضد مردم که متاسفانه چون با حیله گری خاصی همراه مردم ما اینرو نفهمیدند یا خیلی دیر فهمیدند. خیلی ها هم این موضوع رو فهمیدن ولی غرورشون اجازه نمیده به این واقعیت اعتراف کنند
البته خوشحالم که مردم روز به روز بیشتر دارن به این واقعیت میرسن. اینروز ها خوشحالم که ما دیگه داریم خودمون برای جنبشمون تصمیم میگیریم و برنامه ریزی میکنیم و هرچه بیشتر از افراد چسبیده به بدنه نظام فاصله میگیریم.
به امید پیروزی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر